۸۰ تمام شدنی
تقويم ها كاري جز تمام شدن هم بلدند؟
امسال علاوه بر سال 89 دهه هشتاد را هم بايد مرور كرد. 80 براي ايران دهه تلخي بود.
يادم است يك وقتي مسؤول ها كه مي خواستند كاري را بيندازند عقب و از سرخودشان واكنند در جواب سؤالت مي گفتند: در سال 90 به بهره برداري مي رسد، مشكلش حل مي شود، تكليفش معلوم مي شود و از اين بهانه هاي نخ نما. سال 90 براي همه قيد دوري بود. سالي كه انگار حالا حالاها وقت هست تا آمدنش. اما حالا 90 دارد مي آيد با يك نُه غول گردن كلفت و صفري كه قرار است برود تا يك نُه گردن كلفت ديگر. 99 هم شايد حالا عدد دوري باشد، يك سالِ دور از ديد؛ اما واقعيت اين است كه 99 فقط دو تا عدد است كه يك نفر دارد تند تند مي شمردش. عين بازي هاي قايم باشك. انگار يك نفر چشم گذاشته و پشت هم و تند تند عددها را رديف مي كند تا فرصت را از بقيه بگيرد. دهه 80 براي من به همين تندي گذشت.
ده، بيست، سه پونزده، هزار و شصت و شونزده، هركي مي گه شونزده نيست، خاله پيرزن خونه نيست.
؛
خب شايد اين پست را براي خودم ننويسم براي آن كسي بنويسم كه اسم خودش را غريب آشنا گذاشته و آخرين بار توي كامنت خصوصي اش نوشته است: خبرم كن وقتي به روز كردي. از بس اومدم اين جا و رفرش كردم خسته شدم. با قلمي كه تو داري مي توني هر روز بنويسي. چرا اين كارو نمي كني؟ بعضي وبلاگ ها روزي سه چهار بار به روز مي شوند.
اين پست را نوشتم كه بگويم اگر خسته مي شوي نيا. بودن خستگي نمي طلبد. بودن، بودن است با همه كمي ها و كاستي ها و خستگي هايش. بودن تعريف دارد و به چند بار رفرش كردن نيست. براي من كه فرقي نمي كند اما براي كسي كه مهم باشي تنها راه مرگ كامنت هاي عاشقانه، همين خستگي است. كاري كه شما غريبه هاي آشنا خوب بلديد.
پ.ن:
سفر كنيد رفيقان كه من گرفتارم(سعدي)
بغض كهنه رو رها كن تا دلت نفس بگيره
سال نوي همه مبارك حتي شما دوست عزيز!